شیطونی ،بی حالی !!!
اینم امروز شما ... اول کلی شیطنت ،بعد هم کلی خواب و بی حالی ... اول کلی اتاقت رو بهم ریختی ... بعد پی پی کردی که عوضت کردم و نگذاشتی شلوارت رو پات کنم ،منم مشغول آشپزی شدم که اومدی دم حفاظ آشپزخونه انقدر غر زدی که آوردمت توی آشپزخونه و به چشم برهم زدنی آشپزخونه رو هم ترکوندی ... کارم که تموم شد از آشپزخونه گذاشتمت بیرون که جمع و جور کنم که دیدم رفتی بدون غر زدن روی بالشتت دراز کشیدی و مشغول تلویزیون دیدن شدی ... بعد از چند دقیقه دیدم که خوابت برده ،فکر کنم تاثیرات داروهاته ... روت پتو کشیدم و کلی نازت کردم و بوسیدمت ... ...